• وبلاگ : تو هم يکبار بنويس تا ببيني نوشتن چه لذتي دارد...
  • يادداشت : 1392 .......
  • نظرات : 4 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    با تمام وجود حق مي دهم،

    سختي ماجرا را مي فهمم و خودم را كنارت مي بينم .....

    ميدونم چقد سخته مها؛

    اين روزا نگاه ها عجيب بودي ترحم مي دهند .... وحتي!

    گاهي بي تفاوتي محض .....

    خودت را اسير جاي خالي اش نكن فقط....

    اينجاست ك بايد جنگيد،

    جنگيد تا دستش از دلت كوتاه شود ....دست بردارد خيالش از دلت ....

    عيدتتتت هپييي:دي

    پاسخ

    چه شب دلگيري بود امشب ... فاطمسه هم که بود ، همه کانالا هم فيلماي قديمي ِ 20 ، 30 سال پيشو ميذاشتن ... زديم آيفيلم سريالاي قديمي ايراني علي صادقي و ببينيم که ديديم نميذاره ... بجاش رنگ خدا گذاشته بود .... با اون آهنگ سوزناکش ... و پسرک نابينايي که با گريه از اين مردم گله ميکرد و ميگفت يه روزي ميرسه که ميره پيش خدا و شکايت ميکنه ... خدا رو که ببينه همه چيو بهش ميگه ... منم امشب نشستم لب پنجره اتاقم و از آدما گله کردم ... بعدم که آروم شدم فک کردم : خدا خسته نميشه بس که اينهمه آدم دارن پيشش گله ميکنن ؟ اينهمه انسان آفريد که آخرش يه سريشون پشتشونو بکنن بهش و بهش اعتقاد نداشته باشن ، يه سريشون بهش اعتقاد دارن اما دائم القهرن و دم ب دقيقه از خدا گله ميکنن ، يه عده ديگه هم از اين و اون پيش خدا گله ميکنن ... کفر گفتم اگه بگم خدا از همه ما خسته تره ؟! ....... :(