وبلاگ :
تو هم يکبار بنويس تا ببيني نوشتن چه لذتي دارد...
يادداشت :
با چشم ِ بسته ، از عمق ِ احساس نوشت .......
نظرات :
4
خصوصي ،
18
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سکوت آبي
سلام.... اين سلام به شدت پر انرژي بود حالا ديگه هر جور دوس داري بهش انرژي بده چون از مطلبت به شدت انرزي گرفتم و اينکه مهاااااا
همين امروز دقيقا همين امروز داشتيم در باره ي کافه پيانو حرف ميزديم دقيقا... دقيقا داشتم به اين فکر مي کردم بايد مثل دردم در عين شلوغي تنها باشه.. البته اين حس من بر ميگرده به زماني که تو خونه باباي کسرا بودن و همه اونججا بودن ولي کسي نيازو نميفهميد...ئحالا اون مهم نيس مهم اينه که دست راست و چپت دو پمپي رو سر اينجانب که يه وعده اي داده واسه نوشتن حالا داره به زور تموم ميکنه و اينکه خوش به حالت واسه داشتن اين قلم... :)
راستي دلم براي اينجا هم تنگ شده بود :)ممنونم
پاسخ
هي ماک ... ســـــــــــــلام :) از اين ورا ؟ خوبي ؟ عاره ... امروز داشتيم ميحرفيديم از کافه پيانو و تنهايي و دردم و نياز و سپنتا و پشت بندش هم لعن هاي من به سروناز (خورشيد) و خلاصه ... عاره !! ميدوني داشتم به چي فک ميکردم ؟ اين که دردم علاوه بر اينکه چنـــــد ماه از زندگي من و تو و خيلياي دگ رو تحت الشعاع قرار داد ، باعث يه دريچه بود ، يه دوستي ، يه شناخت بود ، يه برهم زدن تصورات غلط بود ... ( اين قسمت باشه برا بعد ، هرچند فک ميکنم منظورم رو واضح بيان کردم ) خلاصه اينکه تير ماه سال 92 م پر شده از دردم ، پر شده از نقد هاي بعد ِ دردم و پيش بيني پست هاي بعدي ِ دردم ... ترجيح ميدم به پايانش فک نکنم ... چه تلخ باشه ، چه شيرين ... چه لوس باشه و بي نمک ، چه آزاد باشه و چه غير منتظره ... چه باب ميل باشه و چه خلاف ميل ... ! دلم تنگ ميشه از پايانش ... دلم ميگيره ، سوراخ ميشه ، ميپوسه ، مچاله ميشه ،تنگ و تنگ تر ميشه ... فقط خدا نکنه پايان ِ امسال به اين ختم بشه ... امسالي که گاهي دلت بخواد پرتاب شي و زمان ببردت به آينده ، خدا نکنه تهش حسرت باشه ........ مرسي ماکي ... لطف توئه ... ثنکس :*