• وبلاگ : تو هم يکبار بنويس تا ببيني نوشتن چه لذتي دارد...
  • يادداشت : ه ش ت ساعت .
  • نظرات : 4 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    من از آن سوي حسرت هاي

    باران خورده مي آيم
    مهااااااا...
    چشم و روحم طاقت ديدن اين حال تو را ندارد..
    رفيق من..عزيز دلم..تو را چه شده است که اينگونه بي تابي؟؟!
    از اين شب هاي تو بسيار گذرانده ام..ميدانم چه حالي دارد..
    مهاي عزيزم..خوب باش..
    زندگي را نفسي ارزش غم خوردن نيس..
    لبخند زيبايت را با هيچ چيز عوض نکن..
    مواظب خودت باش:*


    به رفقا سلام بندرو برسون!
    پاسخ

    سلام دارن خدمتتون خانوم جااان :* خوووبي تو ؟ بچه ها خوبن ؟ دلتنگيم ... نيلو پيامتو رسوند بهم ... ابي ؟ واقعن بيام ؟ واقعن ميشه بنظرت ؟ :| منم بخوام بيام فرزان نمياد ... من شايد حالا از درس بزنم ، اما فرزان ... !! :دي حالا ببينيم چي ميشه ... ايشالا يه روز ميبينمت ... نه چندان دور ... به دور از دغدغه هاي مسخره ... و استرچ ديدن سرمدي و بقيه کادر پيرپاتال ِ سه نقطه ي طلوع :دي

    همبلاگستاني  جان سلام گل تقديم شما

    http://parsiname.parsiblog.com/
    براي راي دادن جا نمومين!
    فقط تا يکشنبه 21 مهر!
    ياعليمؤدب 

    + ........// 

    به عارفه هم گفتما..
    که آدم اگه انقد ننويسه..يني فاجعه ها..يني فاجعه :(
    پاسخ

    غـــزل :(( دلم برات سوراخه ...... هوم ... يني فاجعه ... اما بدتر از اون اينه که اين اتفاق فقط مختص نوشتن نباشه ... وقتي برگرده ببينه از همه چي عقبه ... مدتهاست که نمينويسه ... بيرون نميره ... وب گردي نميره ... نت گردي نميره ... چت نميکنه ... يه گپ دوستانه با دوستاش نميزنه ... تلفن نميزنه ... شهرکتاب نميره ... و حتي درست و حسابي درسم نميخونه !!
    سلام...
    وظيفه بود بيام واسه ديشب يه عالمه تشکر کنم..
    اون يه مدت که داشتم باهات مي حرفيدم يکم کمتر به مشکلات و حال نا خوشم فکر کردم و برام بهتر بود و اينکه...
    مها من از اون شب تا معلوم نيست کي اوضاع شبام همينه...
    ميفهمم چي ميگي.. يعني يه لحظه فقط گفتم خدايا ميشه فقط صبح بشه؟؟؟
    بسته ديگه...
    نا شکري بود ؟؟؟
    نه جدي نبود فقط خسته بودم... همين و اينکه خوب باشي هميشه...
    سعي ميکنم بخونم کافه رو مرسي... :)
    پاسخ

    هي ماک :) اون شبو ميگي ؟ من هيچ نقشي نداشتم اون شب ... دونقطه دي مچکرم از لطفت ... ايشالا :)
    + Far$had.Np_HipHop 

    من نميشاناسمت.........

    همينطوري مطالبت رو خوندم

    ولي واقعا خوشم اومد

    Far$had.Np_HipHop

    پاسخ

    :)

    سلام دوست عزيز
    وقت بخيرگل تقديم شما

    فقط!
    تا 8 شهريور ماه فرصت داريد براي انتخابات دبيري پارسي نامه ثبت نام کنيد!

    اگر براي اينکار آمادگي دارين پيش از ثبت نام شرايط ذکر شده در اخرين يادداشت وبلاگ پارسي نامه را به دقت مطالعه کنيد(سن وبلاگ، سن مدير وبلاگ،توليدي بودن مطالب، حضور در پيامرسان و...)

    مثل هميشه منتظر حضور فعال و موثر شما هستيممؤدب

    پاسخ

    :)
    + خانوم ادبيات 


    مها عالي نوشتي .... محتواش هم بي ربط به خواننده نيست اما حريم توست ... فرم نگارش ت تغيير کرده /////////////

    ميشه دوست داشت غمي که مياد يه اثري ميذاره و ميره ! تو داري با هر دوشون کل کل ميکني : با مها و غم ش.......

    و قلم ت که حسن استفاده رو ميکنه و دلت رو مچاله ... ستايش گر اون دانش آموزي هستم که در سال کنکور کتاب ميخواند .... تست ميزند و موسيقي گوش مي دهد و ...........

    " مي نويسد "

    پاسخ

    ... :) لطف داريد خانوم ادبيات ... ممنون :) جمله آخر رو نوشتم تو کتاب سال دومم ، نام تون رو هم اون پايين نوشتم ، آخه ديدم خيلي ضايع س که ديگران فک کنن خودم از خودم تعريف ميکنم :دي ........ مشکل اينه که هنوز اونقدر که بايد باورش نکردم ، سال کنکور رو ميگم ... /

    شب غريبي بود چقـــــــدر !
    هر چه فكر كردم يادم نيامد سه شنبه كي بود، سعي كردم موقعيت خودم را ياد بياورم ك بدانم كي بود، ولي ب بن بست رسيدم...

    دلت اين روزها آرام نيست، اين از نگاهت هم پيداست.
    دلت آرام مهاي عزيزم ...

    پر از آرامشي ك ديشب توي ماه دنبالش مي گشتي، توي اتاق شلوغت ....

    دعا مي كنمت، رفيق.
    پاسخ

    گ ذ ش ت ... شکر ِ خدا البته :) ممنون از دعاي خوبت عاريفه بانو ... لطف داري ، هميشه ؛) اون شب مثه خيلي شبهاي ديگه ي اين چن وقت رو به موت بودي ، زود رفتي خوابيدي ... ج اس ام اس هم ندادي ... همون شبي ک منو تو ياهو کاشتوندي :دي گفتي تا سه مين دگ ميام ، بعد رفتي ديگه م برنگشتي ... يادت اومد ؟ :)
    تاريکي مطلق . اتاقم غرق در شبي شده که انگاري قصد ِ تموم شدن نداره . صداي خنده خانواده رو راحت ميشه شنيد ، صداي خنده هاشون رو . صداي پيانوي ملوي پيمان يزدانيان رو بلند تر ميکنم . آرامش نميده . شب ِ خدا لحظه به لحظه شب تر ميشه اما تموم ، نه . پرده ها مانع نور ِ ماه ميشن . چاي يخ زده م رو ميذارم رو ميز ، پرده ها رو ميکشم کنار . نور ماه مي افته مي افته رو زمين اتاقم . يني زندگي تنها تر از اين هم معني ميده ؟
    چقد واسه من عجيب بود اين يه تيکه ش..عجيب که نه..يني چرا چرا خيلي عجيب..لحظه به لحظش..
    دلت آروم ياسي..
    پاسخ

    عجيب ؟ خب حقيقتن شب ِ عجيبي هم بود ... شکر که گذشت ... :) ممنـــــون غزل بانو ... دلم برات تنگ شده ... براي اين صفحه مجازي نيز ... برا وبلاگ خوندن . برا چرخيدن بدون دغدغه درس . براي بيرون رفتن . براي ماه . براي شب . براي يه ذهن آروم . براي تو . براي پولي . براي خودم . براي خدا . براي خدا . و براي خدا ........
    + آسمان 
    اوه اوه مثه اينكه شب خوبي نداشتي...
    خب خداروشكر كه گذشت...
    امشب چطوره؟اوضاع و احوال بر وفق مراده؟؟
    شاد باشي هميشه خانومي..من دعات مي كنم،هميشه هميشه???
    پاسخ

    لطف داري عزيز جان ... ممنونم . مي مور :)