ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
   1   2      >
 

سلام دوست عزيز
ايام بکام
ممنون از حضور گرمت در انتخابات
http://parsiname.parsiblog.com/Posts/24/
ياعلي گل تقديم شما

+ خانوم ادبيات // 

بنويس مها خانوم ...

ما هم چشم به راهيم ...

... //

پاسخ

سلام عليکم ... چشــــــــم ... شرمنده روي شما واقعا .......... :(


بنويس مها خانوم...

ما چشم ب راهيم ...

...//

پاسخ

چشم ... ببخشيد ... نميدونم چرا اصن نميام ... حس پاي نت نشستنم نيست حتي ... ميام ... چشم :)

همبلاگي جان
سلام
:)
هيچ درجريان هستي؟
http://parsiname.parsiblog.com/Feeds/7057300/

پاسخ

ممنون از اطلاعتون :)
+ فاطمه 
سلام!
چقد حال خوبي دارم که ديدمت!!
ولي ميدوني مها جونم..اين دلتنگي تمومي نداره......ولي برا يه مدت شارژم!!! زووووود بياين!
از اينکه عارفه جون و همزادمو ديدمم خيلــــــــــــي خوشحالــــــــــم!!افتخاري بود که نصيبم شد!
نيلوفرم که ديدم اصلا شکفتم!!
عکاس باشي ام که آرامشي بود بر دلمان!!
به اميد ديدار دوباره...!
پاسخ

مـــــــرسي عزيـــــــــــز ... منم ... ته ذوق بودم يعني ... :) نه که شوما اصن نيلو رو نميبيني ... من که دخترخالشم از تو کمتر ميبينمش (حالا بماند که از خود چهارشنبه عصـــر تا خود ِ الآن باهم بوديم :دي ) ... وااااالااااا ... :)) ابـــــــــــــي ... خواهشا انقدر اصرار نکنن ... تهش فقط شرمندگيه ... همين ... ما که همو ديديم ، رفقاي ديگه هم که دوراردور ازشون خبر داريم ... :)) ولي واقعا نميشه ... خونمونم که دور شده ... خونواده رو هم که ميشناسي که ... مارو ول ميکنن به امون خدا ... تو تاريکي شبم که شده خودم بايد برگردم ...اين روزا نگران زينبم ... اين دوسال آخر ... تنهاست زينب ... دلم زينب ميخواد ابي ... خودمو خودت و زينب و نجد و مريم و سمانه و فهام و همه بچه هايي که باهم ته کلاس ميشستيم و بحث ميکرديم راجع به فلسفه سوراخ ِ سوم و چهلرم ِ دماغ ِ اسپايدرويک ها ... زينب ... ابــــــــــــــي ... :(
منظورم از اين سکوت هاي خسته کنندس ...
وگرنه هر سکوتي که بد نميشه ...
پاسخ

اوهوم ... امان از اين سکوتهاي خسته کننده ... :(

اي وايييييييي مهاااا با مني ؟؟

گل روزگار؟؟

من؟؟

شما خودت گليييي:*

ابــــــــــي خاااانومممم:)

سلااامي دوباره:)

تعريف شما رو زياااد شنيديم:)

دوس داريم ببينيمتون خاانوممم:):*

بعـــــــله...تو ي دونه بودنش شكــي نيس:)

پاسخ

بعله ... با خود خود شما ... :* و باز هم شرمندگي ... تعارف الکي تيکه پاره نفرماييد ... شما که غريبه نيستي ... من خودم رو اينطور که شماها ميگين اصـــــــلا قبول ندارم ... ديگه چه برسه به بقيــــه ... :(

قابل شما رو نداره عزيزززززززم!!

منم خيلـــــــــــي دوسش دارم!!

دوستان ياســــــــــــي يه دونســـــــــت!!!!داد بزنم؟؟؟؟؟!!!!

پاسخ

شرمنده ميفرماييد ..............

سلام!!خوبي شما عارفه خانوم؟!!

از آشنايي با شما بسي خوشحالم!!

مها جون لطف داره..!خوبي از خودشه!!

واييييي مها ياد سال اول بخير...هعــــي..!!

هواي مهاي مارو داشته باشيد!!يه دونست بخدا...!!!

پاسخ

عزيـــــــزم ... :) غلو نکن بابا ... هيشکيم نه و من ... !! :*
سلام گلم!
فقط بخاطـــــــر تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو!!!
پاسخ

واااااي ابي ... وااااي نميتوني بفهمي چقـــــــــــــدر ذوق مرگ بودم اون لحظه ... به قول نيلو ديگه گندشو در آوردم ... تو هم شنيــــــــــدي ؟! عـــــاليــــــــــــــه يني ... عـــــــــــــــــــــــــــــــالي ... کلي ممنون رفيــــــــــــــق :*


عزيززززززززززم:)

ابي :)‌

سلام ابي خانوم :)

پاسخ

وااااااي اره ديدي عاريف ؟! خب اهم اهم ... معرفي ميکنم ... عاري جان ايشون خانوم ابي خانوم هستند ... از بهترين رفقاي طلوعي بنده ... که يهترين خاطرات سال اولم كلاساي زبان و بودن با ابي بود ... يادش بخير ... هعي ... البته اشنايي داره خودت ... ابي جان ايشونم عارفه خانوم هستن ... ازعزيزترين و بامرام ترين گل هاي روزگار ... :*

سلام مهربان!روزگارت آبيست؟!

قلمت سبز هنرمند من..!برايم از نوشته هايت نگفته بودي!افتخار رويت نوشته هاي زيبايت را نميدادي...!!!

تبريــــــــــک!!

مهربانم بايست...قوي و محکم..بگذار بگويند هرچه که ميخواهند...آنها با تمام حرفهايشان ميروند ولي تو ميماني.....اين روزها يا بهتر بگويم زندگي ميخواهد بزرگ شويم..همين..قوي و محکم بايست..اينها فقط راهيست که بايد طي شود براي بزرگ شدن..

ميدانم از عهده اش برمي آيي!

دلم بسي تنگ است.....................

به فرزانه..فهيمه وهمــــــــــــزادم سلامم را برسان!!

زودتر بياييد!دلم آشنا ميخواهد..!

يا علي..

پاسخ

سلام ... ميدوني ... اولش کلي به مغزم فشار آوردم تا يادم بيفته "پرواز" کيه ... انتظار هرکسي رو داشتم جز ابي رو ... خوبي فاطمه ؟ شرمنده ... ديشب يهو اس ام اس ندادم ... باز بدخواب شده بودم ... خوابم نميبرد ... کلافه بودم... ديگه موبايلمو گذاشتم يه ور و رفتم نشستم پاي تلويزيون ... بلکه يه کم گيج شم ..... مــــــرسي ... لطف توئه ... : آره ... دارم از عهدش برميام ... خيـــــلي زودتر از اونيکه خودم فکرشو ميکردم ... و از اين بابت خوشحالم ... ابي .... من اگرم بيام طلوع فقط و فقط بخاطر توئه ... چرا دروغ بگم ؟ بچه ها واقعـــا رفتاراشون باهام تغيير کرده ... خوب حقم دارن ... بعد ِ دوسال حال و حوصله ما رو ندارن که ....... فرزانه و فهـــــــام هم عجيـــب سلام ميرسونن .... مثل هميشه فقط تويي که هواي ما سه تارو داري ... همــــــــــزادت باورش نميشد بهش سلام رسوندي ... ذووووق کرده بود ... ديگه واجب شد اين دفعه شما واسه نمايشگاه ما بياي تا اون رو هم از نزديک بيشتر تر ببيني ........ دلتنگيم رفيق ... به همسايه گرام هم سلام مخصوص برسون ... جواب اس ام اس هاي ما رو که ديگه نميدن ... ديگه شاگرداي جديد جاي ما رو گرفتن ...... روزت بخير ... ابي ... :
+ ثمينه 
مها ...
نگوووووو...دلم خواااست
شده حتي براي يه بار ديگه دلم ميخواد برگردم راهنمايي...دلم خنديدناي تو سرويسو ميخواد...دلم دعواهاي سحر و زينبو ميخواد...راستي زينب طلوعه يا رفت؟
از نيلو چه خبر؟دلممم واسش يه ذرررره شده...سلاممو برسون بهش...

يادم رفت ازت بپرسم...متنت چرا انقدر غم داره؟
مها مگه غمم داشت اصن؟
يادم نمياد حتي يکبار حالت اونجوري که توصيف کردي بوده باشه...
اذيتت ميکنه کسي؟؟؟؟؟کي جرات داره مهاي ما رو اذيت کنه؟؟؟؟
دگ ناراحت نباشيا...
منم غمم ميگيره..........
پاسخ

منم ... گاهي براي فرار از يه سري موقعيت ها دوس دارم برگردم به گذشته ... البته وقتي بيشتر فک ميکنم ميبينم آينده راه بهتريه ... :) از زينب ديگه خبر ندارم ... امسالم يه بار طلوع سر زدم نديدمش اما ... حتما ... اتفاقا امروزم با نيلوفر حرف زدم ......... متنم ... ؟! هه ... غم داشت اما نه از دست ديگران ... از خودم دلگير بودم ... اين چه حرفيه ثمينه جان شما رفقاي ما رو نشناختي ... تکــــــــــــــــــن تو دنيا ... تک دونه ن ......... بازم اينورا بيا ... سلام مارم به ياسي برسون :*

عزيززززم قالبشوووو :)
پاسخ

ديديش ؟! منو ياد "ملاحت" ميندازه ... يادته بهت گفته بودم آبي روشن و تو گفتي ياد "ملاحت" ميفتي ؟ اون موقع فک ميکردم آبي روشن بيشترين رنگيه که بهش مياد ... اما هر رنگ ملايمي منو يادش ميندازه ... عزيييييزززم ... چقدر وقته نديديمش ... چقققدر ...... //


ديگران شايد تقلاي درونت رو نبييند .

ولي يكي اينجا هست كه مي بينه ...

خدايي مي بينه.

شايد به رو نياره...چون خودش عجييييب درگيره هنوزم.

درگير بودن نه ب معناي ناراحتي زياد ...

اين روزا به لزوم ..... ايمان آوردم. فقط همين مي تنه پاسخگوي يه دنيا سوال باشه ...دگ ازشون متنفر نيستم.

نياز دارم ب وجودش...

سخته؛ مي فهمم ك سخته ...

منم مث تو؛

دوس دارم تو بعضي نوشته هاي اين متن سكوت تحويل بدم ....

نه از سر بي تفاوتي....

نه از سر ...

مي فهمي خودت شايد.

از چه جنبه اي ...

كجا رفته؟!!!

كجا رفته زنگ تفريحا و اون راهرو و اوووننن همـــــــــــــــه صداي خنده گوش فلكو كر مي كرد؟

چ شده ك اينقد همه چيز سرد شده ....

اينقــــــــــــــدري ك اندازشو فقط خودت مي دوني !

و رابطه ها!

......

سعي نكن برش گردوني.

سعي كن بسازيش...

بـــــــــــراي همين چنــــــــد لحظه يه عمــــــــر همه سهم دنيامو از من بگـــــــــــــير ...

پاسخ

ميفهممت و ميفهميم ... و خوشحالم از اين بابت ... سکوت ... اين روز ها در مقابل خيلي چيز ها سکوت ميکنم ... بايد سکوت تحويل بدم در برابر خيلي چيزا ... اما اينبار در نگاه خيلي ها اين سکوت ِ لعنتي هم بد تعبير ميشه ... بيخيــــــال اين مردم ... بذار هرچي ميخوان بگن بگن ! دوس ندارم به اين زنگ تفريحا فک کنم ... دوس دارم فقط اميدوار باشم به آينده ... آينده سال سوم رو تاريک نميبينم ... داره بهتر ميشه ... به همين هم بايد قانع بود ... :) ....................... با اين شعره آدم عاشق هم نباشه عاشق ميشه :دي
   1   2      >